عصرای پاییزی راس همون ساعت
من منتظر هستم روی همون نیمکت
اون نیمکتی که جاش پشت درختا بود
بارونو حس میکرد نزدیک دریا بود
کاشکی تو آغوشت جایی برام داشتی
کاشکی سرم رو باز رو شونه میزاشتی
رفتی به سمتی که از شهر من راه نیست
جغرافیای تو تو نقشه پیدا نیست
کاشکی تو آغوشت جایی برام داشتی
کاشکی سرم رو باز رو شونه میزاشتی
رفتی به سمتی که از شهر من راه نیست
جغرافیای تو تو نقشه پیدا نیست
تو از شکستن ها چیزی نمیدونی
تو طرح معصوم تکرار بارونی
من بی تو میسوزم غمگینه لبخندم
با یاد تصویرت پلکامو میبندم
تو از شکستن هات چیزی نمیدونی
با طرح معصوم تکرار بارونی
موهای تو داره بادو تکون میده
اینجا یه مردی هست .. که بی تو جون میده
جون میده
کاشکی تو آغوشت جایی برام داشتی
کاشکی سرم رو باز رو شونه میزاشتی
رفتی به سمتی که از شهر من راه نیست
جغرافیای تو تو نقشه پیدا نیست
کاشکی تو آغوشت جایی برام داشتی
کاشکی سرم رو باز رو شونه میزاشتی
رفتی به سمتی که از شهر من راه نیست
جغرافیای تو تو نقشه پیدا نیست
نظر خود را بنویسید