دلتنگم، دلم از دوری تو غرق اندوه است
غمت بر شانه های من چونان کوه است
بی تابم
آشوبم ، نگاهم خیره بر در مات و بی روح است
اسیرم از غم و قلبم چه مجروح است
دلتنگم
دورم از تو، گونه هایم را نم این اشک شُست درمان این، دلتنگی من، دیدن چشم توست
بی من کجایی، داد از جدایی
مرا ببین، دگر نمانده طاقتی در من
برگردو این دیوار دوری مرا بشکن
چشم انتظارم، تا توبیایی
دورانِ غم و محنت، کمک کن سر شود
با من باش، که قلبم با، تو عاشق تر شود
نظر خود را بنویسید