آتش بزن قلب من
دلتنگ از تو رانده را
رحمی کن و از من بگیر
این جان باقی مانده را
عشق
رحمی کن از حالا به بعد
از چشم من پنهان بمان
می ترسم از تنها شدن
از تعنه های بی امان
آه ای دل
من بی تو دلگیرم
از زندگی سیرم
بعد از تو میمیرم
میمیرم
ازین پریشانی
این درد طولانی
چیزی نمیدانی
نمیدانی
جای عذاب و اضطراب
همدرد من بودی تو کاش
عاشق نبودی عشق من
عاشق نشو عاشق نباش
کار من دیوانه شد
حی پشت هم انکار تو
دلگیرم از تکرار تو
میترسم از دیدار تو
می ترسم
نظر خود را بنویسید