یه شعر تازه می خونم
از تو و این تاب و تبهام
تصور می کنم امشب
تو رو که دوری از شبهام
برام بارِ هزارم شد
مرورت می کنم از نو
دلِ دلواپس عاشق
چی میفهمه به جز تو؟!
تو که صاحبِ قلبِ من
قاتلِ امینِ فردامی
بکش این عاشقُ حالا
همون جرمی که می خوامی
تو که صاحبِ قلبِ من
قاتلِ امینِ فردامی
بکش این عاشقُ حالا
همون جرمی که می خوامی
تو تنها سرنوشت من
تو تنها راه خوشبختی
من اون مظلومِ مقتولم
تو اون مجرم سرسختی
تو طوفان زمستونی
من اون جامونده تک برگم
تو اون که عاشق کشتن
من اون که عاشق مرگم
تو که صاحبِ قلبِ من
قاتلِ امینِ فردامی
بکش این عاشقُ حالا
همون جرمی که می خوامی
تو که صاحبِ قلبِ من
قاتلِ امینِ فردامی
بکش این عاشقُ حالا
همون جرمی که می خوامی
نظر خود را بنویسید