بغض منو شکستی و
دست منو نمیگیری
درگیر تردیده دلت
رو مرز رفتن، اسیری
میری و خاطراتـتـو
از ذهن خونه میبری
عبور میکنی ولی...
از حس من بی خبری
(( بمون که برگرده به ما
حالِ خوش گذشته مون
رها شو از دوراهیِ
تردید رفتن و بمون...
رها شو از گلایه ها
برای حالِ سابقت
نذار اسیر غم بشه
قلبِ همیشه عاشقت ))
خیره به رفتن توام
توو بغض آخرین قرار
منو رها نکن عزیز
تو لحظه های گریه دار
منو رها نکن عزیز
توو این همه دلواپسی
توو لحظه های مبهمِ
شبای تلخِ بی کسی
نظر خود را بنویسید