روزا گذشت و دود شده هوا
قافیه ها میان، تشنن این لبا
روی سرو شیبه حسّو حالم
اونقد پر شده مخم توی بستره جاش
گاهی فقط باید شل کنی بره، یا غیب شی
پاییز مثِه فصلای دلت
زیاد فهمیدن برد تش نبود
فقط سرد میشی، بوفه کوره قصت تهش
با چشام دیدم همیچو خراب
تو خون قد کشیدیم،چه باگی بوده جهان
غروبه اینجا که دلو میزنه
هردفه نسیمیم میاد،بعدش توفانه که براس
یه رو پس میدم هرچی و دارم،
این شعرا که میمونن یه کفش کوله راهم
ارزوهام بودن همیشه زیاد و الان تنجی میچوقم بره حاله بدو یادم
اوضاع بیریخت یه ریگی تو نگاها ،چه تقدیره گندی شده سلطه ی با شما
مسافریم ولی بدی موندگاره، مثه خال رو تنته،میشه هم سفرت به خواب
اشیونم بوده همش از جنگ، دوتا سونامی نیازه بشه خراب از بن
تو اینه هنو یکی باهام فابه که نوکه قلّه میخواد و سوزه باده سرد
__
همچیو دادم تو دسته باد، مثه اسمونی که ابره ریشش خداس
خیلی وقته سر نمیزنم به خودم حل میشم، لای دوداس روزام
بریدینو خودم دوختمو زدم
شده خنده عصبی دیگه دیکته رو لبم
اویزون نبود هیچ موقع پاهام
الان لبه پرتگاهم،خودم بستری خودم
مهم نبود واسم داستان چی میشه و بعده رفتنت،کی دستامو بگیره
دنیا که نداش عینه تو واسم
تو گفتی سیر میشه دل هرچی که میره
از یه جایی مثه فیلم بوده فقط،خم به ابرو نیومد شد تخلیه سرم
زندگی شده هزارتویی که انگار رو تردمیله همش کفشای عادت
ما صاف بودیم تو دنیای خاکی هنو نساخته بودیم یهو همّچی پاچید
به ادمام شده فوبیام زیاد،چون تو نقشا هی گم شدین هرجا بود مفید
تهه مسیرمون افتاب نبود نوته صدا مادرمه میخوام هر صب پلوم
سره الکیا وقت نمیسوزونم، چون دیگه وقت طلاس واسه اونکه شد پاسوز
نظر خود را بنویسید