شبم تو روز من تو
دل و دل سوز من تو
تو شمع روشن شب های من پا سوز من تو
دل و دلدار من تو
رفیق و یار من تو
بگردم دور تو چون نقطه ی پرگار من تو
ای آرزوی مخفی شب میلاد من
بهانه ی سرور این دل ناشاد من
ای آشناتر از خودم ای تو همزاد من
نمی رود خیالت از خاطر و یاد من
چنان سرمستم از این جفت جام چشم های تو
که قربانی کنم کل جهان را زیر پای تو
چنان گم گشته در پیچ و خم گیسوی تو هستم
که دورم هر طرف رو می کنم، من سوی تو هستم
ای آرزوی مخفی شب میلاد من
بهانه ی سرور این دل ناشاد من
ای آشناتر از خودم ای تو همزاد من
نمی رود خیالت از خاطر و یاد من
ای آرزوی مخفی شب میلاد من
بهانه ی سرور این دل ناشاد من
ای آشناتر از خودم ای تو همزاد من
نمی رود خیالت از خاطر و یاد من
نظر خود را بنویسید